آذر ماه 1394
رادین جان! من و شما هر وقت که میریم خونه مامان جون تو با مامان جون میری خرید، برای همین تمام مغازه دار ها تو رو می شناسن، یه روز که با مامان جون رفته بودی نون بخری آقای نانوا یه دونه سنگک کوچولو مثل خودت برای تو پخت، وقتی اومدین خونه ما کلی از دیدن نون تو سوپرایز شدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی